نامه
زندگی با یاد خدا

مدت ها بود که از خانه بیرون نرفته بود،گویی آفتاب هم با او قهر کرده بود،دیگر کنجشک ها هم در خانه اش آواز نمی خواندند،اتاقی پراز نامه در خانه بود،آنقدراز زندگی خسته شده بود که به آن نامه ها رو آورد و آنقدر خواند که از خواندن هم خسته شد تنها یک نامه باقی مانده بود،اما توان باز کردنش را نداشت،یک حسی اورا به طرف نامه هدایت می کرد،نامه را برداشت و خواند. درون آن اینگونه نوشته شده بود:

"خواهش می کنم به کمک ما بیایید،نمی دانم این نامه به دست چه کسی میرسدو نمیدانم آیا اصلا به دست کسی می رسدویا مانند قلب من پاره پاره می شود.مادرم مریض است اما نمی دانم چرا؟؟شاید به خاطر تنهایی وشاید هم به خاطر کار زیاد،اما هرچه هست خیلی پیچیده است،خواهرم کوچک است وگرسنه،من هم نه کاری دارم نه خانه ای،در خانه ای خرابه می خوابیم و با شکمی گرسنه شب را به روز وروز را به شب می رسانیم..."

ادامه ی نامه دیگر قابل خواندن نبود،گویی خیس شده باشد.به پاکت نامه نگاه کرد و به آدرس نوشته شده روی آن رفت.یک خرابه کوچک را دید،حس آشنایی داشت ،گویی روزی آنجارا دیده بود.جلوتر رفت،درون خرابه تنها یک عروسک قدیمی بود،آن عروسک هم برایش آشنا بود.ناگهان به فکر خواهر کوچکترش افتاد.به دیدن اورفت.خانه ای بزرگ با چراغ هایی زیبا،عروسک را به خواهرش داد،اما خواهر که قطرات مروارید گون اشک ازچشمانش سرازیر می شدآن را پرتاب کرد وگفت:

"این عروسک را به یاد نمی آوری؟؟مادر را بیاد نمی آوری؟آن روز که با اشک نامه ای نوشتی اما آن روز کسی به کمکان نیامد.آن روز که چشمان همچون خورشید مادرمان خاموش شدوتو..."

هنوز حرف های خواهرش تمام نشده بود که گفت:"ومن کار می کردم"

-:"تو مرا آرام می کردی اما در صدایت بغض را احساس می کردم"

-:"ومندهم کار پیدا کردم"

-:"نامه ات به دست مردی رسید او هم به تو کار دادو تو آنقدر کار کردی که خانه خریدی"

-:"وآن مردمردوآن نامه به دست زنی رسید که مارا بزرگ کرد"

-:"اما آن زن مریض شد وآن نامه به دست پزشکی افتاد که اورا درمان کرد وبه ما کار داد"

-:"وما کار کردیم و به مدرسه رفتیم و درس خواندیم و به اینجا رسیدیم"

ـ"وآن نامه نا پدید شد"

-"خالا بعد از این همه سال نامه به دست خودم برگشت در حالی که در آتش نا امیدی می سوختم ونزدیک بود به خاکستر تبدیل شوم،این نامه از طرف امید بود که در لحظه های سخت زندگی به ما یاد آوری می کرد که امید هم هست یاد آوری می کرد که خدا هم هست و بهترین کار این است که دوباره نامه را پست کنیم."

"کارهای خوبی که ما میکنیم نامه ی امید ماست که در لحظه های سخت به داد ما می رسد پس نامه های امید زیادی پست کنید"



نظرات شما عزیزان:

kiyan
ساعت22:06---19 ارديبهشت 1393
سلام
ممنون از وب خوبتون


milad
ساعت22:25---23 فروردين 1393
عالیه ممنون از وبلاگ خوبتون

نگین
ساعت18:17---2 بهمن 1392
لینکت می کنم البته توی ما دو دوست لینک هستی

اما توی آوای زندگی ام لینکت می کنم

یادت نره به من سر بزنی

فعلا بای
مرسی عزیزم حتما سر میزنم


نگین
ساعت18:14---2 بهمن 1392
خوشم اومد ممنون
پاسخ:مرسی لطف داری


mahshid
ساعت13:23---2 بهمن 1392
salam:|

khoubi mina^___^che tori?

khob vebet matnash ghashang bood mer30

faghat axam bezari ali mishe mer30

linket mikonamaaaaaaa
پاسخ:bashe azizam.mamnon az nazaret hatman in karo mikonam


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 24 دی 1392برچسب:, :: 18:34 :: نويسنده : مینا

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زندگی با یاد خدا و آدرس mina.milad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 37
بازدید هفته : 50
بازدید ماه : 191
بازدید کل : 70681
تعداد مطالب : 58
تعداد نظرات : 243
تعداد آنلاین : 1

کد تغییر شکل موس

کد هدایت به بالا

مرجع كد اهنگ


کد تغییر شکل موس